به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۵

از محمد نوری زاد به نمایندگان مجلس شورای اسلامی

هیچ بهانه ای برای فرار از تبعاتِ این کشتار ندارید 

شما سالهاست که دست ما ایرانیان را گرفته اید و امضای موافقتِ تک به تکِ ما را پای حضور کشورمان درجنگ داخلیِ سوریه نشانده اید. 
فردا پس فردا، شمایان می روید پیِ بهره هایی که از این خیانت عظما کیسه کرده اید. 
و ما و نسل های برنیامده ی ما می مانیم و شرمی سترگ، و بازپرداخت خسارت ها و غرامت های تمام نشدنی. 

روزی که مردمان سوریه در مجامع جهانی گریبان ما را می درند و به صورتمان تف می کنند، شما سر به سوراخ کِز کرده گیِ ” ما را اختیاری نبود” فرو می برید و جیک تان در نمی آید. 

آن روز، این ماییم که باید شلاقِ ناجوانمردی ها و بی غیرتی ها و نامردمی های امروز شما را بدست گیریم و خود بر پشت خود و برپشتِ کودکان و نوزادان و نسل های بدنیا نیامده مان بکوبیم و از نان سفره و از گلوی شیرخوارانِ خود ببرّیم و به مردم بی نوا و طلبکار و حق بجانبِ سوری بدهیم 

سه چهار سال پیش نوشته ای برای شمایان به یادگار گذاردم با عنوان “گل ها و گاوها“. در آن نوشته به وکلای خوب (گل ها) و وکلای بد(گاوها) پرداخته بودم. که البته درتوصیفِ وکلای بد، از جماعتِ گاوان پوزش خواسته بودم شرمگنانه. اکنون نیز بر این باورم که وکلایی که به شأن قانونیِ خود پشت کرده اند (بهر دلیل)، از آدموارگی خروج کرده و به هیبتِ دیگری داخل شده اند که گاو بودن می تواند مدال برازنده ای باشد بر قوزِ قانونِ ورپریده ای که اسمش هست و رسمش دریده شده. من در این نوشته، نمی خواهم به صدها فساد جاریِ کشور انگشت نهم که حتماً هر یک از آنها در امتداد وظایفِ فراموش شده ی شما به حیات آلوده ی خود اکسیژن می رسانند. بل تنها به یکی از آنها می پردازم و از شما می خواهم که نیک بدان بیندیشید و نسبت خود را با گل ها و گاوها مشخص کنید. و اما جانِ سخنِ من:
شما سالهاست که دست ما ایرانیان را گرفته اید و امضای موافقتِ تک به تکِ ما را پای حضور کشورمان درجنگ داخلیِ سوریه نشانده اید. فردا پس فردا، شمایان می روید پیِ بهره هایی که از این خیانت عظما کیسه کرده اید. و ما و نسل های برنیامده ی ما می مانیم و شرمی سترگ، و بازپرداخت خسارت ها و غرامت های تمام نشدنی. روزی که مردمان سوریه در مجامع جهانی گریبان ما را می درند و به صورتمان تف می کنند، شما سر به سوراخ کِز کرده گیِ ” ما را اختیاری نبود” فرو می برید و جیک تان در نمی آید. آن روز، این ماییم که باید شلاقِ ناجوانمردی ها و بی غیرتی ها و نامردمی های امروز شما را بدست گیریم و خود بر پشت خود و برپشتِ کودکان و نوزادان و نسل های بدنیا نیامده مان بکوبیم و از نان سفره و از گلوی شیرخوارانِ خود ببرّیم و به مردم بی نوا و طلبکار و حق بجانبِ سوری بدهیم سالهای سال. تا به امروز، میلیون ها نفر از مردمان سوریه کشته شده اند و از پای در آمده اند و آواره شده اند و تحقیر شده اند و نابود شده اند و کشورشان به ویرانه ای بدل شده صرفاً بخاطرِ این که پخمگانی عمامه به سر، دمِ گوش بشار اسد نجوا کرده اند که می توانی بزنی و بکشی و قال قضیه ی معترضانت را بهم آوری. شما نمایندگان مجلس، هیچ بهانه ای برای فرار از تبعاتِ این کشتار بزرگ و کشتارهای داخلی – همچون کشتار بزرگ سال شصت و هفت – ندارید. نه مردمان سوریه این دژخیمیِ ژرف را فراموش می کنند و نه هزاران خانواده ی زخم خورده ی ایرانی. این شمایید که با سکوتِ خونینِ خود، هر روزه دست می برید و سهم خون آلود خود را از این سفره ی خونجوش برمی دارید و به حلق زن ها و بچه هایتان می اندازید.
در گمانی دشوار، اگر مردمان زخم خورده ی ایرانی – بخاطر سرنوشت مردم و سرزمین شان – از واستانیِ حق خود بگذرند، مردمان سوریه، در واستانیِ ریز به ریز حق خود دست به گلوی ما ایرانیان خواهند برد. نیز این بگویم که جنگ سوریه به زودی پایان خواهد یافت و مردمان خشمگین و آواره و زخمینِ سوریه خیلی زود دست بکار بازپس گیریِ حق خود و حق سرزمین موریانه ای خود خواهند شد. در آن روزهای دهشتناک و فرساینده، هم شرم ریاکارانه ی شما خنده دار خواهد بود، و هم بهانه های کودنانه ی شما که: ای مردم سوریه و ای مردم ایران، ما می ترسیدیم، و ما را اختیاری نبود، و دست سرداران سپاه گلویمان را می فشرد، و داخل شدن به سوریه بدستور شخص سید علی خامنه ای بود، و ما نیز اگر اعتراض می کردیم باز سپاه و بیت رهبری به سوریه لشگر می کشیدند.
سید علی خامنه ای و سرداران سپاهش با هر نقشی که در برآمدنِ خسارت های جبران ناپذیر و بزرگ و فاجعه های ذلت بار و ملی داشته اند، هماره اما خود را طلبکار نشان داده اند و هماره خود را برکنار از هر خطا. برکشیده شدنِ این اخلاق دقیانوسی، حتماً و مطلقاً بخاطر پژمردگی و مردگیِ شما نمایندگان مجلس بوده و هست. وگرنه یک صدای معترضانه از شما بر می خواست که ای رهبر، در سوریه ما چه می کنیم با این همه خون و این همه پول و این همه خرابی و آوارگی و کینه های درهم گره خورده؟
می گویم: اگر امروز سیدعلی خامنه ای به هیچ خدایی بنده نیست و خود از هر خدایی خداتر شده، و اگر سرداران سپاه از پادگان های نظامی بیرون زده و به هر سوراخی سر فرو برده و سهم خواهی ها کرده اند و می کنند، علتش را درعلفزاری بجویید که گاوانش به خوردن گل ها حریص شده اند در این سالهای نکبت. سخن پایانی مرا بخوانید و هرچه را که بدان مایل اید رقم بزنید. این که: یا گل باشید یا گاو. انتخاب با خود شماست. یا مستقیم از تریبون مجلس به رهبر و سپاه اخطار بدهید که پایِ پول و پای فرزندان ما را از سوریه و از دیگر کشورها بدر آورند، یا ما با سوزِ مادرانِ بی فرزند و برهنه و گرسنه و بی خانمان و بی وطنِ سوری هم آواز می شویم و داغ ننگ و نفرین و مادرانه یِ آنان را به داخل خانه های شما سرازیر می کنیم و در فردایی که بسیار نزدیک نیز هست، دست در دست مردمان سوریه گریبان شما را می گیریم و می دریم و صورت های شما را برای آب دهان مردمان سوریه شش تیغه می تراشیم.

تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad

فیس بوک: facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad


محمد نوری زاد

چهاردهم شهریور نود و پنج – تهران